سها سادات سها سادات ، تا این لحظه: 12 سال و 22 روز سن داره

سها ستاره کوچک آسمان ما

بابل

دختر گلم ما بعداز نمک آبرود به سمت بابل حرکت کردیم وبه خونه ی عمو جلیل رفتیم.. شما کلی فضولی میکردین وهمش میخواستی از پله ها بری بالا تا صدات میکردیم که بگیم نرو میگفتی هیسسسسسسسسسسسس صبح که بیدار شدیم با عمو جلیل وبچه ها همگی به سمت دریاچه ی نزدیک خونشون رفتیم وشما همش با بابایی سنک جمع میکردین وبه سمت آب پرتاب میکردین                     ...
3 شهريور 1392

نوشهر

همگی به نوشهر رفتیم که اونجا خونه ی خاله نوشین بود وما اونجا اقامت کردیم ویلای خیلی قشنگی داشت. وبعد به جنگلهای زیبای سی سنگان رفتیم که در نزدیکی شهر نور بود// ...
3 شهريور 1392

سفر به شهر های زیبای شمال

دختر گلم سلام   عزیزم من وبابایی تصمیم گرفتیم چند روزی از این آلودگی شهر تهران دور بشیم وبه جنگلهای سر سبز ودریای زیبای شمال سفر کنیم ما به همراه عمه خدیجه وبچه هاش 2ماشینه شدیم ودر تاریخ 29 مرداد ماه به از سمت رشت راه افتادیم .. کلی تو راه خوش گذشت ما تقریبا ساعت 2به رشت رسیدیم ونهار خوردیم بعدش حرکت کردیم تا چابکسر وقتی به دریا رسیدیم ایستادیم وکمی لب آب نشستیم واستراحت کردیم و وقتی شما چشمتون به آب خورد کلی ذوق کردی وشروع به گفتن  آب به آب به کردین اما وقتی گذاشتیمت لب آب ترسیدی وفرار میکردی///  این عکس رشت و ایستاده بودیم نهار بخوریم   ...
3 شهريور 1392

سها در کرج

سلام عشق مامان ..سها جانم من وشما در تاریخ 17 مرداد به کرج رفتیم وعید فطر رو در کنار عمه های مامانی گذروندیم//   وقتی میریم کرج به شما خیلی خوش میگذره چون وابستگی خاصی به عمه ها پیدا کردی... خلاصه که ما آخرین افطار رو خونه ی عمه خدیجه خوردیم وبعدش همگی به خونه ی عمه حمیده رفتیم که اونجا کلی شلوغ بود وشما کلی با بچه ها بازی کردین ///  بعدش همگی تصمیم گرفتیم فردا ش بریم بیرون چون جاده چالوس یک طرفه شده بود رفتیم پارک اسبی کرج وشما کلی بازی کردین // سها جان شما عشق تاب هستین وهرجا فضای سبز میبینی شروع به خوندن تاب تاب انانا میکنی که یعنی(تاب تاب عباسی)       &n...
3 شهريور 1392
1